اصطلاحات_حقوقی_به_همراه_معانى_آن اصطلاحات حقوقی را بشناسيم:
ویلا و مستغلات در مازندران - پیمانکاری و ساخت
خریدوفروش ویلا،زمین وباغ درشمال. آمل وچمستان.محمودآبادتانوشهر

زمین 150 متر گلشهر پنجم آمل زمین 150 متر در کوچه تربیت معلم آمل پیش فروش آپارتمان در خیابان نور آمل آپارتمان 150 متری 3 خواب 20 متری شاهد آمل مغازه بر جاده اصلی در خیابان نور آمل زمین مشارکتی در 20 متری شاهد آمل زمین مسکونی در کوچه تربیت معلم آمل آپارتمان 145 متری گلشهر چهارم جاده نور آمل اجاره مغازه 80 متری در آمل اجاره مغازه تجاری جاده نور آمل رهن و اجاره در آمل پیمانکاری ساختمان در مازندران ( آمل و چمستان ) آپارتمان 118 متری در 20 متری شاهد آمل زمین چسبیده به بافت در سوته کلا زمین خوش قیمت در روستای تجن جار آمل خونه شخصی ویلایی قیمت مناسب آمل پیش فروش آپارتمان در آمل فروش خونه 2 طبقه شخصی فرهنگشهر آمل


اصطلاحات_حقوقی_به_همراه_معانى_آن اصطلاحات حقوقی را بشناسيم:

 

اصطلاحات_حقوقی_به_همراه_معانى_آن

اصطلاحات حقوقی را بشناسيم:

 انفساخ: انحلال قهری عقد را گویند.

مهایات: تقسیم منافع بر حسب زمان.

مجازات_ترذیلی: مجازاتی که لطمه به افتخار و شئون اجتماعی مجرم بزند.محرومیت از حقوق اجتماعی

تقاص: به این معنا است که داین حق خود را از اموال مدیون بدون مراجعه به قاضی استیفا کند.

جعاله: التزام شخص به ادای اجرت معلوم در مقابل عملی اعم از این که طرف معین باشد یا غیر معین.

اخذ_به_السوم: یک نفر مالی را می گیرد که معاینه کند که اگر خوب باشد بخرد و اگر بد باشد نخرد.

ایلاء: سوگندی است که زوج یاد کند که همیشه یا بیش از ۴ ماه با زوجه دائم خود مقاربت نکند.

استفسار: تفسیر و توضیح خواستن.


معافیت : عفو از حق به معنی چشم پوشی از حق خود به نفع طرف است.

معاوضه: عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین مالی می دهد به عوض مال دیگر که از طرف دیگر اخذ می کند.

معوض: در عقد معوض مالی که از طرف ایجاب کننده داده می شود معوض نام دارد

سازش: تراضی (توافق) طرفین دعوی بر فیصله نزاع معین در دادگاه و با دخالت دادرس.

سبب: خویشاوندی است بین دو نفر که بر اثر رابطه زناشویی به وجود می آید.

سفیه: کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد.

سقوط: تنزل و از بین رفتن حق را گویند.

سکنی: حق انتفاع هرگاه به صورت سکونت منتفع در مسکن متعلق به غیر باشد، آن را سکنی نامند.

سلطه: عبارت است از اختیار قانونی شخص بر اشیاء یا اموال یا اشخاص دیگر.

شخص_حقوقی: عبارت است از گروهی از افراد انسان با منفعتی از منافع عمومی.

شخص_حقیقی: به معنای شخص طبیعی است.

شخص_طبیعی: اشخاص انسانی را گویند که موضوع حق و تکلیف  هستند.

صداق: مهر.

صغیر: کسی که به سن ۱۸ سال تمام نرسیده باشد.

صلح: عقدی است که در آن طرفین، توافق بر امری از امور کنند؛ بدون اینکه توافق آنها به عنوان یکی از عناوین معروف عقود باشد.

صیغه: در عقود و ایقاعات تشریفاتی الفاظ معین را گویند که عقد یا ایقاع بدون آن الفاظ صحیح نیست.

ضامن: متعهد در عقد ضمان را گویند.

ضمان: به معنی عقد ضمان است و عبارت است از اینکه شخصی مالی را که بر ذمه دیگری است، به عهده بگیرد.

طلب: تعهدی که بر ذمه شخصی به نفع کسی وجود دارد.

عرف: چیزی که در ذهن شناخته شده و مأنوس و مقبول خردمندان است.

عطف_قانون_به_ما_سبق: یعنی حکومت قانون نسبت به وقایعی قبل از تاریخ وضع و نشر آن.

عقد: تعهد یک طرف بر قبول امری که مورد قبول طرف دیگر باشد.

علت: امری است که به محض وقوع آن چیز دیگری بدون اینکه تأخیری رخ دهد به دنبال آن واقع شود.

عوض: در معاملات معوض هر یک از دو موضوع مورد معامله را گویند.

عین: اشیاء مادی مستقل.

غش: از جرایم مربوط به تقلب در کسب است.

غصب: تصرف در مال غیر به نحو عدوان.

غیر_منقول: مالی که از جایی به جایی قابل انتقال نباشد مانند زمین  و معدن.

قرض: عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین عقد مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک می کند و طرف او مثل آن را از حیث مقدار، جنس و وصف رد کند.

شاهد: کسی که شهادت بر امری می دهد.

شبه_عقد: عبارت است از یک عمل ارادی که قانون آن را منع نکرده و بدون اینکه عقدی منعقد شود، ایجاد تعهد در مقابل غیر کند.

شخص: کسی که موضع حق قرار گیرد، مانند انسان و شرکت تجاری.

شرط: امری است محتمل الوقوع در آینده که طرفین عقد یا ایقاع کننده، حدوث اثر حقوقی عقد یا ایقاع را متوقف بر حدوث آن امر محتمل الوقوع کنند.

قسم: گواه گرفتن یکی از مقدسات بر صدق اظهار خود.

قصد: مصمم شدن به انجام یک عمل حقوقی از قبیل اقرار، بیع و غیره.

قولنامه: نوشته ای غالباً عادی حاکی از توافق بر واقع ساختن عقدی درمورد معینی که ضمانت اجرای تخلف از آن، مشخص است.

قیم: نماینده قانونی محجور که از طرف مقامات صلاحیتدار قضایی در صورت نبودن ولی قهری و وصی او تعیین می شود.

گرو : مترادف رهن است. گرودهنده، راهن و گروگیر، مرتهن است و  گروگان عین مرهونه را گویند.

مؤجل: تعهدی که انجام دادن آن، مشروط به رسیدن اجل معین باشد.

مأجور: به معنای عین مستأجره استعمال شده است.

ماترک: مالی که با فوت مالک آن و به حکم قانون به وارث تعلق گیرد.

مالک: صاحب ملک، صاحب مال غیرمنقول، صاحب اراضی و صاحب سرمایه در عقد مضاربه.

مالکیت: حق ا ستعمال، بهر ه برداری و انتقال یک چیز به هر صورت مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.

مایملک: قسمت مثبت از دارایی شخص را گویند.

متصالح: قبول کننده را در عقد صلح گویند.

مثمن: معوض را در عقد بیع گویند.

مجنون: کسی که فاقد تشخیص نفع و ضرر و حسن و قبح است.

 

تلگرام دانستنی های املاک : melkinfo2@

اینستاگرام ما : instagram.com/melkinfo2

صفحه ی وب :   melkinfo2.ir

 

املاک حیدرنژاد  09113203206

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: دانستنی های املاک، ،
:: برچسب‌ها: اصطلاحات_حقوقی_به_همراه_معانى_آن اصطلاحات حقوقی را بشناسيم:,

نویسنده : نادر تاریخ : شنبه 26 مرداد 1398



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به ویلا و مستغلات در مازندران - پیمانکاری و ساخت مي باشد.